رحم کن

غم و خنده

رحم کن

رحم کن تا شب بی جنبش بی حوصلگی

پشت این پنجره ی خالی قابم نکنه دارم

از فکر رسیدن به تو آباد می شم

تو بیا که باد ولگرد خرابم نکنه رحم کن

دست تو پر پر شدنو می فهمه رحم کن چشم تو ایثار منو می فهمه

ای مراقب چراغ نفس من در باد نفست

به شعر من جرأت عریانی داد

بال پرواز من در به در عاشق باش

چون که در من کسی از اوج پریدن افتاد



+ نوشته شده در 27 مهر 1391برچسب:, ساعت 18:52 توسط سامان